پاسخ به شبهات غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پاسخ به شبهات غدیر 02

شبکه سلام : 05 / 10 / 87

 

آقای هدایتی

نظر ابن‌تیمیه درباره آیه 67 سوره مائده:

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ.

چیست؟ آیا این آیه را درباره امیر المومنین (علیه السلام) می‌داند یا خیر؟

استاد حسینی قزوینی

عزیزان بیننده در نظر دارند که حدود سی‌ماه است که در خدمت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و آقا امیر المومنین (علیه السلام) بودیم و مهمان خانه‌های گرم بینندگان عزیز در سراسر جهان و نقطه نظرات ابن‌تیمیه، بزرگ نظریه‌پرداز وهابیت را بارها گفتیم که ایشان نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، همان روش و منهجی را که دودمان بنی‌أمیه و شجره ملعونه داشتند، ایشان در قرن 7 و 8 إحیاء کرد. در کمتر صفحه‌ای از صفحات کتابش، منهاج السنة، - که علامه امینی می‌فرماید که بهتر است به آن منهاج البدعة بگوییم - نسبت به امیر المومنین (علیه السلام)، کم لطفی‌ها و بی‌مهری‌ها و جسارت‌ها و اهانت‌ها دارد. به طوری که ابن حجر عسقلانی در کتاب الدرر الکامنه، ج1، ص151 صراحت دارد:

تعدادی از مسلمانان - یعنی اهل سنت -، ابن تیمیه را به خاطر جسارت‌هایی که به امیر المومنین (علیه السلام) دارد، منافق می‌دانند.

چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لا یبغضه إلا المنافق.

صحیح مسلم، ج1، ص61 - مسند احمد، ج1، ص95 - تهذیب الکمال للمزی، ج15، ص233 - تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج42، ص134 - مجمع الزوائد للهیثمی، ج9، ص133 - سنن الترمذی، ج5، ص306 - سنن النسائی، ج8، ص116 - فتح الباری فی شرح صحیح البخاری لإبن حجر - ج1، ص60 - المعجم الأوسط للطبرانی، ج2، ص337 - تاریخ الاسلام للذهبی، ج3 ص634 - شرح مسلم للنووی، ج2، ص64

تمام تلاش ابن‌تیمیه نسبت به امیر المومنین (علیه السلام) این است که کلیه فضائل امیر المومنین (علیه السلام) و آیاتی که درباره امیر المومنین (علیه السلام) نازل شده، روایاتی که در ولایت و خلافت امیر المومنین (علیه السلام) را به نوعی زیر سوال ببرد. از جمله همین آیه 67 سوره مائده است. ایشان صراحت دارد:

این‌که می‌گویند این آیه درباره علی نازل شده است، دروغ محض است.

کیف یکون قوله "یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ" نزل ذلک الوقت و لا خلاف بین أهل العلم أن هذه الآیه نزلت قبل ذلک.

در میان اهل علم و علماء، هیچ اختلافی نیست که این آیه، قبل از غدیر نازل شده است.

ایشان تعبیری دارد که من از عزیزان بیننده و اهل سنت و جوانان وهابی و کسانی که دارای فکر هستند و گوش شنوا و چشمی بینا و قلبی آگاه دارند، تقاضا دارم که به این عبارت ابن‌تیمیه توجه کنند و به پاسخی هم که بنده تقدیم بینندگان عزیز می‌کنم، توجه کنند.

ایشان می‌گوید:

فمن قال إن المائده نزل فیها شئ بغدیر خم فهو کاذب مفتر بإتفاق أهل العلم.

کسی که بگوید چیزی از آیات سوره مائده درباره علی نازل شده، او، به اتفاق اهل علم و علماء، دروغگو و افتراء زننده است.

منهاج السنة لإبن تیمیة، ج7، ص315 - 313

در پاسخ ابن‌تیمیه، اولا قول مفسران بنام اهل سنت را عرض می‌کنیم.

آقای فخر رازی - که تمام تلاشش را برای توجیه آیات مربوط به خلافت امیر المومنین (علیه السلام) کرده - در تفسیر کبیر، ج12، ص49 صراحت دارد:

نزلت الآیة فی فضل علی بن أبی طالب علیه السلام و لما نزلت هذه الآیة أخذ بیده و قال : "من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه"، فلقیه عمر رضی الله عنه فقال: هنیئا لک یا ابن طالب أصبحت مولای و مولى کل مؤمن و مؤمنة.

این آیه 67 سوره مائده، درباره علی بن أبی طالب نازل شد. وقتی این آیه نازل شد، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی را گرفت و گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».

آقای سیوطی - که از استوانه‌های علمی اهل سنت و از شخصیت‌های برجسته و بنام است - در کتاب الدر المنثور می گوید:

ابن أبی حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر از ابو سعید خدری صحابه نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده‌اند که این آیه درباره امیر المومنین (علیه السلام) نازل شده است.

از عزیزان بیننده تقاضا دارم که به این بخش از سخنان سیوطی، توجه ویژه‌ای داشته باشند:

از ابن مردویه - که از بزرگان و ثقات اهل سنت است - از عبد الله مسعود - مفسر گرانقدر و صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) - :

عن ابن مردویه عن ابن مسعود قال: کنا نقرأ على عهد رسول الله: یا أیها الرسول بلغ ما انزل إلیک من ربک "أن علیا مولى المؤمنین" و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس.

ما قرآنی را که در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته بودیم و قرائت می‌کردیم، این آیه 67 سوره مائده را اینگونه قرائت می‌کردیم: «یا أیها الرسول بلغ ما انزل إلیک من ربک أن علیا مولى المؤمنین».

یعنی این واژه «أن علیا مولى المؤمنین»، طبق روایت عبد الله مسعود، در قرآن‌هایی که در زمان نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، موجود بوده است.

الدر المنثور للسیوطی، ج2، ص298 - فتح القدیر للشوکانی، ج2، ص60 - روح المعانی للآلوسی، ج6، ص193 - المنار لمحمد رشید رضا، ج6، ص463

با توجه به این قضیه، آقای ابن‌تیمیه می‌گوید:

کسی که بگوید چیزی از آیات سوره مائده درباره علی نازل شده، او، به اتفاق اهل علم و علماء، دروغگو و افتراء زننده است.

پس ایشان ابو سعید خدری، عبد الله مسعود، سیوطی، آلوسی، رشید رضا و شخصیت‌های برجسته اهل سنت مانند فخر رازی و ابن عساکر و دیگران را دروغگو و مفتری می‌داند. آقایان اگر مراجعه کنند به کتاب‌های تاریخی و تفسیری و رجالی، می‌بینند که شاید صدها کتاب از کتب تفسیری و تاریخی و رجالی اهل سنت، آورده‌اند که این آیه در شأن امیر المومنین (علیه السلام) نازل شده است. از بینندگان عزیز تقاضا می‌کنم که دوباره، سخن ابن‌تیمیه را مرور کنند و سخن بزرگان و مفسران اهل سنت، به ویژه آقای آلوسی و رشید رضا را که هوادار وهابیت هستند، ببینند.

* * * * * * *

آقای هدایتی

آیا علماء و بزرگان اهل سنت، به حدیث غدیر استدلال کرده‌اند که این حدیث دال بر ولایت امیر المومنین (علیه السلام) است؟

استاد حسینی قزوینی

در این مورد، سخن زیاد است و اگر بخواهیم در این مورد، بحث کنیم، باید سه چهار جلسۀ یک ساعت و نیمی، به این اختصاص بدهیم. ولی بینندگان عزیز توجه داشته باشند که برخی از شخصیت‌های برجسته اهل سنت در معتبرترین کتاب‌ها نقل کرده‌اند که حدیث غدیر دلالت بر امامت و خلافت و جانشینی امیر المومنین (علیه السلام) دارد. آقای ابو حامد غزالی - که آقای سیوطی از ایشان به الإمام نام می‌برد و آقای یافعی از ایشان به الإمام حجت الاسلام نام می برد و ایشان را مجدد قرن پنجم هجری می‌داندٰ

در مرآة الجنان، حوادث 505 - التنبئة بمن یبعثه الله على رأس کل مائة للسیوطی، ص12

- وقتی به حدیث غدیر می‌رسد، با صراحت تمام می‌گوید:

حدیث غدیر، حجت قطعی است بر ولایت امیر المومنین (علیه السلام) و خلیفه دوم بعد از بیان قضیه غدیر و نصب حضرت علی (علیه السلام) برای خلافت، به ایشان تبریک گفت:

لقد أصبحت مولای و مولى کل مؤمن و مؤمنة.

جالب این‌که آقای ابوحامد غزالی می‌گوید:

وهذا تسلیم و رضا و تحکیم.

این‌که آقای خلیفه دوم به امیر المومنین (علیه السلام) تبریک می‌گوید، برای تسلیم و راضی شدن به خلافت حضرت علی (علیه السلام) است و حکم کرد بر این امر.

مسئله محبت و یاری حضرت علی (علیه السلام)، که تبریک گفتن نمی‌خواهد، تبریک برای یک امر جدید و انتصاب و مقام و موقعیت جدید است.

سپس آقای غزالی می‌گوید:

ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الریاسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود.

سپس، ریاست‌خواهی و ریاست‌طلبی، باعث شد که خلیفه دوم آنچه را که تسلیم او شده بود در روز غدیر خم، کنار بگذارد و پرچم خلافت را بالا گرفت و مخالفت خودش را با امیر المومنین (علیه السلام) اعلام کرد.

سرّ العالمین لأبو حامد الغزالی، ص483

جالب این‌که آقای ذهبی وقتی این مسئله را نقل می‌کندٰ در سیر اعلام النبلاء، ج19، ص328 این تعبیر را دارد:

و ما أدری ما عذره فی هذا؟ و الظاهر أنه رجع عنه و تبع الحق، فإن الرجل من بحور العلم، والله أعلم.

نمی دانم عذر آقای ابو حامد غزالی در این قضیه چیست؟ ظاهر این است که از این حرفش برگشته است. آقای ابو حامد غزالی، دریا و اقیانوس علم است. خدا داناتر است.

یعنی ذهبی تعجب می‌کند که آقای ابو حامد غزالی با آن شخصیت علمی که دارد، آمده حدیث غدیر را دال بر خلافت امیر المومنین (علیه السلام) و تسلیم خلیفه دوم بر این امر معرفی کرده است.

ما می‌گوییم آقای ابو حامد غزالی از این سخن خود برنگشته است و این افتراء آقای ذهبی است بر ابو حامد غزالی. اگر برگشته است، در کدام کتابش و در کدام آثارش است؟

شخصیت دیگری به نام محمد بن طلحۀ شافعی - متوفای 652 هجری که ذهبی در حق او می‌گوید:

العلامة الأوحد

علامۀ یگانۀ دهر بوده است.

سیر اعلام النبلاء للذهبی، ج23، ص293

- در کتاب خود صراحت دارد که مراد از کلمه «مولا» در حدیث غدیر، در خلافت و امامت امیر المومنین (علیه السلام) بوده است و می‌گوید:

این مرتبه‌ای که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای علی در غدیر خم بیان کرد:

و هی مرتبة سامیة و منزلة شاهقة و درجة علیة و مکانة رفیعة خصه صلى الله علیه وسلم بها دون غیره، فلهذا صار ذلک الیوم یوم عید و موسم سرور لأولیائه.

مقامی بالا و جایگاهی بس رفیع و درجه‌ای برتر و موقعیتی والا را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ویژه علی قرار داد و برای أحدی غیر از او ثابت نیست. به همین دلیل، روز غدیر، روز عید و ایام خوشحالی است برای دوستان علی.

مطالب السئول، ص45-44

آقای سبط ابن جوزی - متوفای 654 که ذهبی درباره او می‌گوید:

کان اماما فقیها واعظا علامة فی التاریخ.

تاریخ الاسلام للذهبی، وفیات 660، ص183

- وقتی به مسئله غدیر خم می‌رسد، می‌گوید:

هذا نص صریح فی إمامته و قبول طاعته.

حدیث غدیر، نص صریحی است بر امامت علی و قبولی طاعت او بر همگان.

تذکرة الخواص لسبط ابن الجوزی، ص39

جالب این‌که همین آقای سبط ابن جوزی، استشهاد می‌کند به اشعار حسان بن ثابت - شاعر پر آوازه عصر نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) - و می‌گوید:

بعد از پایان مراسم غدیر، ایشان از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه گرفت تا بیانات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به شعر دربیاورد:

ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم وأسمع بالرسول منادیا

فقال له قم یا علی فإننی رضیتک من بعدی إماما و هادیا

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که علی جان برخیز که من تو را بعد از خودم، امام و هادی قرار دادم.

جالب این‌که آقای سبط ابن جوزی، اشعار کُمیت را که از شعرای بنام اهل بیت (علیهم السلام) بوده، مطرح می کند:

و یوم الدوح دوح غدیر خم أبان له الولایة لو أطیعا

و لکن الرجال تبایعوها فلم أر مثلها خطرا منیعا

نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر خم، ولایت علی را برای همگان آشکار کرد، اگر آن روز و ولایت علی را مردم گرامی بدارند. تمام مردم در روز غدیر با علی بیعت کردند. همانند روز غدیر خم، روز بزرگ و جلیلی ندیده‌ایم.

بعد ابن جوزی می گوید:

یکی از بزرگان و اساتید من نقل کرده که:

یک شیخی در موصل، به نام عمر بن صافی این اشعار را خواند و خوابید و وقتی رسید به «خطرا منیعا»، در این حال آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در عالم رؤیا دید و فرمود: آیا من هم یک بیت بر شعر کُمیت اضافه کنم، عرض کردم بفرمائید: حضرت فرمودند:

و لم أر مثل ذاک الیوم یوما و لم أر مثله حقا اضیعا

مانند روز غدیر، روز بزرگی ندیده‌ایم و مانند حقی که در روز غدیر ضایع شد و از بین رفت، حق ضایع شده تاکنون ندیده‌ایم.

تذکرة الخواص لسبط ابن الجوزی، ص30

و ده‌ها نفر از علمای بزرگ اهل سنت آمده‌اند و حدیث غدیر را دلیل بر امامت و خلافت آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) تثبیت کرده‌‌اند.

* * * * * * *

آقای هدایتی

آیا آقای ابو حامد غزالی، همان امام محمد غزالی است؟ در چه سالی زندگی می‌کرده است؟

استاد حسینی قزوینی

بلی ابو حامد امام محمد غزالی در سال 505 از دنیا رفته است و تاریخ تولدش در سال 445 بوده است. ایشان را از مجددین قرن 5 هجری می‌دانستند.

* * * * * * *

آقای هدایتی

برخی می‌گویند که اگر جریان غدیر وجود داشت، چرا خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر این حدیث غدیر استدلال نکرده است؟

استاد حسینی قزوینی

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این زمینه استدلال کرده است و بحث در این زمینه، مفصل است و اگر بخواهیم کلیه موارد را بیان کنیم، شاید به درازا بکشد. کتاب‌های متعددی از شیعه و اهل سنت آورده‌اند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر حقانیت خودش و بطلان دیگران و غصب خلافت، بارها استدلال کرده است. اما به خصوص حدیث غدیر، بیش از 30 مورد روایت غالبا صحیح در کتاب‌های معتبر اهل سنت یافته‌ایم که آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر حدیث غدیر استناد کرده و بلکه در دوران خلافت و امامت خود امیرالمؤمنین (علیه السلام)، برخی اختلاف ایجاد کردند و آتش فتنه جنگ جمل را روشن کردند و بعد هم جنگ صفین و نهروان را و هزاران انسان‌های بی‌گناه را در این میان به خاک و خون کشاندند، برای برخی از مردم، شبهه ایجاد شد که آیا واقعا حضرت علی (علیه السلام)، خلیفه منصوب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است یا خیر؟ امیرالمؤمنین (علیه السلام) در رَحبه - بخش بیرونی مسجد کوفه - مردم را سوگند داد که آیا شما از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر خم شنیدید که فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» یا خیر؟

آقای احمد بن حنبل - متوفای 241 هجری، رهبر حنابله و امام وهابیین در ادعا، نه در عمل - از ابو طفیل صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند:

جمع على رضى الله تعالى عنه الناس فی الرحبة، ثم قال لهم: أنشد الله کل امرئ مسلم سمع رسول الله صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام، فقام ثلاثون من الناس و قال أبو نعیم: فقام ناس کثیر، فشهدوا حین أخذ بیده، فقال للناس: أتعلمون انى أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: نعم یا رسول الله، قال: من کنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، قال: فخرجت و کأن فی نفسی شیئا، فلقیت زید بن أرقم، فقلت له: انى سمعت علیا رضى الله تعالى عنه یقول کذا و کذا؟ قال: فما تنکر قد سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول ذلک له.

علی مردم را در رحبه جمع کرد و گفت: شما را سوگند می‌دهم هر کس در غدیر خم بوده و از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق من، سخنی شنیده، برخیزد و شهادت بدهد. ابو طفیل می‌گوید: 30 نفر از مردم برخاستند. ابو نعیم می‌گوید: عده‌ای زیادی از مردم برخاستند. شهادت دادند که در روز غدیر، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی را گرفت و به مردم گفت: آیا می‌دانید که من بر مومنین از خودشان سزاوارتر هستم؟ گفتند: بله، یا رسول الله. سپس حضرت فرمود: من بر هر کس ولایت دارم، علی هم بر او ولایت دارد ... .

مسند احمد، ج4، ص370 - مجمع الزوائد للهیثمی، ج9، ص104

آقای همزه احمد زین، محقق بنام اهل سنت که کتاب مسند احمد را تحقیق کرده و جدیدا چاپ شده، در ج14، ص436 می‌گوید:

اسناده صحیح.

آقای شعیب ارنوط - که از محقیقن پرآوازه معاصر اهل سنت و هیچ عالم و دانشجوی اهل سنت نیست که با نام او آشنا نباشد، - در ذیل همین روایت که از مسند احمد نقل می‌کند، می‌گوید:

اسناده صحیح، رجاله ثقات، رجال الشیخین.

سند این روایت صحیح است و راویانش، راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

جالب این‌که آقای ناصر الدین البانی - که از او به بخاری دوران تعبیر می‌کنند و آقای بن باز از او به امام الحدیث تعبیر می‌کند - در کتاب سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج4، ص331 می‌گوید:

اسناده صحیح علی شرط البخاری

این روایتی که آقای احمد نقل کرده، سندش صحیح است و تمام شرائط صحیح بخاری را دارد.

آقای احمد در مسندش، تقریبا 12 روایت را نقل می‌کند و در یکی از این سندها آمده است که:

فقام اثنا عشر بدریا، فقالوا نشهد إنا سمعنا رسول الله صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خم: ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجی أمهاتهم؟ فقلنا: بلى یا رسول الله، قال: فمن کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

12 نفر از صحابه که در جنگ بدر شرکت کرده بودند، در میان مردم در رحبه بودند برخاستند و شهادت دادند که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم، علی را برای خلافت نصب فرمودند.

مسند احمد، ج1، ص119

البانی هم بعد از نقل این روایت، می‌گوید:

و هو صحیح بمجموع الطریقین.

این روایت صحیح با هر دو طریق و سندش.

سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج4، ص249

آقای ابوبکر بزّار - متوفای 292 هجری که آقایان اهل سنت به او ارادت ویژه‌ای دارند - همین قضیه را نقل می‌کند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) مردم را سوگند داد، هر کس که در غدیر خم، مطلبی درباره من از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده، برخیزد و شهادت بدهد. جالب این است که آقای بزار می‌گوید:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از اینکه فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه.

دعا کرد و گفت:

اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و ابغض من أبغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله.

خدایا! دوست بدار هر کس که علی را دوست می‌دارد، و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن می‌دارد، و بغض و کینه داشته باش به هر کس که بغض و کینه او را در دل دارد، و یاری کن کسی را که او را یاری می‌کند، و خوار گردان کسی را که او را خوار کند.

البحر الذخار، ج3، ص35 - مجمع الزوائد للهیثمی، ج9، ص105

آقای ابن حجر هیثمی یا مکی - متوفای 974 هجری - همین قضیه را نقل می‌کند و می‌گوید:

تعدادی از صحابه این قضیه را نقل کرده‌اند و وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) صحابه را سوگند داد، همه بلند شدند و شهادت دادند.

الصوائق المحرقة، ص64، چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

آقای ملا علی قاری در کتاب مرقاة المفاتیح، ج9، ص37 تا 39، همین قضیه را نقل می‌کند و می‌گوید:

شبهه‌ای نیست که این روایت، از احادیث متواتر است.

و فی روایة لأحمد أنه سمعه من النبی ثلاثون صحابیا و شهدوا به لعلی لما نوزع ایام خلافته.

وقتی عده‌ای با علی منازعه کردند و ایستادند در برابر او، 30 تن از صحابه که در غدیر خم بودند، بلند شدند و شهادت دادند بر اینکه ما در غدیر خم بودیم و علی به دست نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ولایت نصب شد.

فقیه نامدار اهل سنت، مهندس کتانی در کتاب نظم المتناثر - که در احادیث متواتر است - ص194 همین قضیه را دارد.

نکته جالب و ظریف این‌که در جنگ جمل - که در یک طرف آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و عمار و عبد الله عباس و دیگر شخصیت‌های برجسته و در طرف دیگر هم آقای طلحه و زبیر و عایشه هستند - امیرالمؤمنین (علیه السلام) کسی را فرستاد به سراغ طلحه و آمد خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:

نشدتک الله هل سمعت رسول الله یقول من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاده؟ قال: نعم، قال: فلم تقاتلنی؟ قال: لم اذکر. قال فانصرف طلحة.

تو را به خدا سوگند می‌دهم! آیا شنیدی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق من فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ... ؟ گفت: بله، شنیده‌ام. حضرت فرمود: اگر شنیده‌ای، پس چرا با من می‌جنگی؟ گفت: یادم نبود. طلحه از پیش امیرالمؤمنین (علیه السلام) برگشت و رفت.

مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص371 - کنز العمال للمتقی الهندی، ج11، ص332 - تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج25، ص108

البته امیرالمؤمنین (علیه السلام) با زبیر هم محاجّه کرد و گفت:

آیا من خلیفه منصوب نبودم و آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به تو نفرمود که تو، روزی با علی می‌جنگی و علی بر حق است و تو بر باطل؟ گفت: فراموش کرده بودم. او هم برگشت. ولی پسرش عبد الله آمد و تحریک کرد زبیر و طلحه را برای معرکه جنگ جمل.

و ده‌ها از این قضایا در کتب اهل سنت داریم که اگر حدیث غدیر دلیل بر حقانیت و امامت و خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیست، امیرالمؤمنین (علیه السلام) روی چه اصلی می‌آید در رحبه، صحابه را سوگند می‌دهد؟ چرا در وسط معرکۀ جمل، طلحه را سوگند می‌دهد؟ این نیست مگر این‌که امیرالمؤمنین (علیه السلام) بخواهد ثابت کند که حدیث غدیر، نص صریح است بر خلافت و حقانیت او و بطلان کسانی که در برابر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قیام کردند.

* * * * * * *

آقای هدایتی

چرا در سقیفه، نامی از حدیث غدیر به میان نیامد؟ آیا کسی در آنجا یاد آوری نکرد؟

استاد حسینی قزوینی

این‌که چرا در سقیفه، نامی از حضرت علی (علیه السلام) به میان نیامد یا اسمی از حدیث غدیر به میان نیامد، سخن زیاد است. اگر فرصت شود، یک روزی به موضوع «سقیفه و غدیر» یا «سقیفه و امیرالمؤمنین (علیه السلام)» بپردازیم و مفصل در این زمینه بحث کنیم.

بینندگان عزیز توجه داشته باشند که فلسفه تشکیل سقیفه برای این بود که غدیر را از نظرها محو کنند. اگر این‌ها معتقد به غدیر بودند، نیازی نبود که اینها بیایند در سقیفه، آن بساط را پهن کنند.

در سقیفه، مجموعا شاید 20 نفر بیشتر نبودند. چون از این طرف، جز آقای عمر و ابوبکر و ابو عبیده جراح، کسی از مهاجرین نبود و از طرف انصار هم سعد بن عباده و سعد بن معاذ و حباب بن منذر و شخصیت‌های برجسته انصار بودند.

انصار، با آن‌همه خدمات ارزنده‌ای که در یاری کردن نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسلام انجام داده بودند و مبدأ هجرت از مکه به مدینه، اعلام یاری انصار بود. نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در آن 11 سال، ارتباط خیلی گرمی با آن انصار داشتند و می‌فرمود:

دیگران هرچه دارند، دارند، ولی آیا شما راضی نیستید که منِ پیامبر، از شما انصار هستم.

ولی ما می‌بینیم که انصار در این مسئله فراموش کردند حدیث غدیر، از قریش و مهاجرین، جلو زدند.

اتفاقا در بحث سقیفه هم فرصت نشد به این مسئله، خوب بپردازیم، من فقط یک اشاره‌ای می‌کنم. انصار، بارها از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودند که فرموده بود:

قریش، نخواهند گذاشت که خلافت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) برسد.

این مسئله برای آنها قطعی بود. با آن همه تأکیدی که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در 23 سال دوران نبوتش داشتند، از حدیث الدار و حدیث منزلت و حدیث رایت گرفته تا حدیث غدیر و ولایت و حدیث قرطاس. به ویژه وقتی نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواست نامه بنویسد و خود خلیفه دوم هم می‌گفت:

و لقد أراد فی مرضه ان یصرح باسمه فمنعت من ذلک.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواست در آن وصیت نامه، نام علی را بنویسد و من جلوگیری کردم.

شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج12، ص21

خب، انصار این را به خوبی می‌دانستند و بارها هم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودند که فرموده بود:

و ان تؤمروا علیا رضی الله عنه و لا أراکم فاعلین تجدوه هادیا مهدیا یأخذ بکم الطریق المستقیم.

اگر علی را امیر خودتان کنید، گرچه می‌دانم نمی‌کنید، شما را به راه مستقیم هدایت می‌کند.

مسند احمد، ج1، ص109 - مجمع الزوائد للهیثمی، ج5، ص176 - البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج7، ص397

در بعضی از موارد هم آمده که:

و إن تستخلفوا علیا و ما أراکم فاعلین تجدوه هادیا مهدیا.

اگر علی را خلیفۀ خودتان کنید، گرچه می‌دانم نمی‌کنید، هم هدایت‌گر است و هم هدایت‌شده و شما را بر راه مستقیم هدایت می‌کند.

حلیة الاولیاء، ص64 - کنز العمال للمتقی الهندی، ج11، ص630

حتی حاکم نیشابوری می‌گوید:

و إن ولیتموها علیا فهاد مهتد یقیمکم على صراط مستقیم.

اگر ولایت أمرتان را به علی بدهید ... ، همه شما را به راه راست، هدایت می‌کند.

حاکم نیشابوری می‌گوید:

این روایت صحیح است به شرط شیخین.

مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص142

انصار این را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودند و از آن طرف هم بارها شنیده بودند که چگونه فرموده بود:

ضغائن فی صدور أقوام لا یبدونها لک إلا من بعدی

کینه‌هایی در دل مردم نسبت به تو می‌بینم که بعد از من، ظهور خواهد کرد.

مسند أبی یعلى، ج1، ص427

حاکم نیشابوری تعبیری را در مستدرک الصحیحین، ج3، ص150 دارد:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت علی (علیه السلام) فرمود:

امت، در حق تو، بعد از من خیانت می‌کنند.

این‌ها را بارها از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودند. از آن طرف هم، انصار از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودند که به انصار فرموده بود:

ستلقون بعدی اثرة، فاصبروا، حتى تلقونی على الحوض.

آقایان انصار! بعد از من، شما مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها می‌بینید و صبر کنید بر آن مصیبت‌ها و دیدار من و شما در کنار حوض کوثر.

صحیح بخاری، ج4، ص225 - صحیح مسلم، ج3، ص109

با توجه به این دو نکته، انصار می‌‌‌دانستند که حضرت علی (علیه السلام) به خلافت نمی‌رسد و اگر قریش هم به خلافت برسد قطعا نسبت به انصار، کم‌لطفی خواهند کرد و حق انصار ضایع خواهد شد، لذا آمدند در سقیفه و خلافت را قبل از آن‌که قریش تصاحب کند، اینها تصاحب کنند. جالب این‌که آقای حباب بن منذر از شخصیت‌های برجسته انصار در همان سقیفه گفت:

نخاف أن یلیها أقوام قتلنا آبائهم و إخوتهم.

می‌ترسیم خلافت به دست کسانی بیفتد که ما در جنگ بدر و احد و حنین و ...، پدران و برادران آنها را به قتل رساندیم.

فتح الباری لإبن حجر عسقلانی، ج7، ص24 - کنز العمال للمتقی الهندی، ج5، ص606 - الطبقات الکبرى لإبن سعد، ج3، ص182 - تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج30، ص275

انصار هم از این مسئله، وحشت داشتند. البته در برخی از منابع آمده که پسر سعد بن عباده به پدرش گفت:

پدر! با اینکه این همه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلب در حق علی شنیده‌اید، باز هم خود را کاندیدای خلافت کردی؟ گفت: پسرم! من می‌دانستم که قریش نمی‌گذارد علی خلیفه شود، من تصمیم داشتم که خلافت را بگیرم و به صاحب حق برگردانم.

این یک قضیه بود که عزیزان باید به این مسئله توجه کنند.

مسئله دیگر اینکه در خود سقیفه می‌بینیم که خیلی از افراد، حتی انصار، صراحتا گفتند:

فقالت الانصار او بعض الانصار لا نبایع الا علیا.

همه انصار یا بعضی از انصار وقتی دیدند که قریش، خلافت را تصاحب می‌کند، گفتند: ما، جز با علی، با کسی بیعت نمی‌کنیم.

تاریخ الطبری، ج2، ص443 - الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر الجزری، ج2، ص325

جالب این‌که در واپسین ساعات سقیفه، اول کسی که در جلسه عمومی، مسئله حدیث غدیر را مطرح می‌کند، محبوب‌ترین و عزیزترین صحابه و گرامی‌ترین انسان‌ها در نزد خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است که می‌آید در مسجد و بر سر مهاجرین و انصار فریاد می‌کند و می‌فرماید:

أنسیتم قول رسول الله صلى الله علیه و سلم یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه؟

آیا فراموش کردید سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که در غدیر خم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.

نزهة الحفاظ، ج1، ص102 - أسنى المطالب فی مناقب آل أبی طالب، ص66 - ضوء اللامع للسخاوی، ج9، ص256 - بدر الطالع للشوکانی، ج2، ص297

همچنین منابع شیعه آمده است که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) فرمود:

هل ترک أبی یوم غدیر خم لأحد عذرا؟

آیا در غدیر خم، پدرو برای کسی عذری باقی گذاشت؟

الخصال للشیخ الصدوق، ص173 - بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج30، ص124

در بعضی از مصادر دیگر آمده است که:

فما جعله الله لأحد بعد غدیر خم من حجة و لا عذر

خداوند بعد از غدیر خم، برای کسی، هیچ دلیل و عذری باقی نگذاشت.

دلائل الامامة لإبن جریر الطبری، ص122

* * * * * * *

سوالات بینندگان

سوال:

آقایان وهابیان در مورد خداوند سخنانی می‌گویند، ‌مثلا می‌گویند که برای خداوند دست و پا دارد و یک پای او در بهشت است و یک پای او در جهنم. این را چه کسی دیده است؟ آیا فرشته امین وحی او را این‌گونه دیده است، یا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)؟ چه کسی مدعی دیدار خداوند با این‌گونه اعضاء است؟

آیا عقل قبول می‌کند که از حضرت آدم (علیه السلام) تا حضرت عیسی (علیه السلام)، همه پیامبران، بشارت به آمدن پیامبری در آخر الزمان بدهند و این پیامبری که باید در آخرالزمان، کامل‌ترین پیامبر باشد، به قول این وهابیت، پیامبری فراموش‌کار یا هوس‌باز باشد؟

جواب:

این مطلب شما، روایتی است که آقای ابو هریره در کتاب صحیح بخاری، ج6، ص48، کتاب التفسیر، تفسیر سوره ق نقل می‌کند:

در روز قیامت که مردم را به جهنم می‌برند:

یقال لجهنم: هل امتلأت؟ و تقول: هل من مزید؟ فیضع الرب تبارک و تعالى قدمه علیها. فتقول: قط قط.

خداوند به جهنم می‌گوید: آیا سیر شدی؟ می‌گوید: آیا باز هم افرادی جهنمی هستند تا بریزی داخل جهنم؟ خداوند - نستجیر بالله - قدمش را داخل آتش جهنم می‌گذارد و جهنم می‌گوید: دیگر بس است.

حالا آیا اینکه خداوند هم پایش می‌سوزد یا خیر و یا اینکه بعدا پایش را خارج می‌کند یا خیر، این را باید از ابوهریره و محمد بن اسماعیل بخاری - صاحب صحیح بخاری - سوال کرد.

صحیح بخاری، ج7، کتاب الإیمان و النذور، ص225 - صحیح مسلم، ج8، ص152

حتی اینها روایاتی را می‌آورند که نستجیر بالله، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هوسران بوده است. اینها را باید آقایان اهل‌سنت مردانگی کنند و شهامتی به خرج دهند تا این روایات جعلی و اسرائیلیات و دروغ‌هایی را که در دوران بنی‌أمیه، پول می‌گرفتند و این احادیث را می‌ساختند، پاک کنند. البته با یک خبر بشارت بخشی شنیدیم که برادر آقای حسن البناء، رهبر اخوان المسلمین مصر، اخیرا یک صحیح بخاری تلخیص شده و منزه را نوشته و در مجموع، 500 روایت بیشتر نیاورده است. در سایت‌ها و شبکه‌های مختلف هم با ایشان مصاحبه کرده بودند و ایشان مدعی بود:

دیدم در صحیح بخاری که روایات زیادی بر خلاف عقل و قرآن است و لذا آمدم این روایات را منزه کردم.

گرچه شنیدیم که آقایان اهل‌سنت، بویژه وهابیت، علیه ایشان شوریده‌اند که مثلا در این کارها فضولی نکن و به تو ربطی ندارد که احادیث صحیح بخاری را که سنت است، بخواهی برای ما منزه کنی.

* * * * * * *

سوال:

در مورد حدیث غدیر، خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دانست که بعد از او، حضرت علی (علیه السلام) را خانه‌نشین می‌کنند و امیر المومنین (علیه السلام) هم این را می‌دانست. اگر با همسرش به دنبال انصار رفته بودند برای بیعت، اینها همه فرمایشی بود، فقط می‌خواست اتمام حجت بکند با آنان تا فردا روزی، آنها نگویند که ما نمی‌دانستیم.

جواب:

بله، ما هم بر این عقیده هستیم که اینها اتمام حجت بود. همانطوری که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند:

هل ترک أبی یوم غدیر خم لاحد عذرا.

آیا خداوند برای کسی در روز غدیر خم، عذری باقی گذاشت؟

اینها همه، اتمام حجت بوده است. حتی عقیده خودم بر این است که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین لحظاتی که داشت از دنیا می‌رفت، وقتی قلم و کاغذی را طلبید تا چیزی بنویسد، ما یقین داریم که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از قبل، برخورد صحابه را قطعا می‌دانست و خواست با این عمل ثابت کند:

آنانکه نسبت به نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت هذیان می‌دهند و جسارت می‌کنند و شعار «حسبنا کتاب الله» را سر می‌دادند و نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آنها غضبناک می‌شود و پیامبری که مفتخر به «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ(سوره قلم/آیه4)» است، می‌فرماید: «قوموا عنی» [بروید بیرون از خانه من]، خواست ثابت کند که این افرادی که اینچنین برخوردی داشتند، هرچقدر هم که جایگاهشان نزد برخی، بزرگ باشد، شایستگی برای خلافت ندارند.

همین دیروز، یکی از دوستان، مجله ندای اسلام را زاهدان برای من آورد و سخنرانی جناب مولوی عبد الحمید در کردستان را خواندم و خیلی هم خندیدم. ایشان در یکی از سخنرانی‌های خود در سنندج، گفته بود:

این اسلام عزیز، دین خیلی خوبی است. آمد راهزنان را، حاکم و خلیفه مردم قرار داد. روزی حضرت عمر از یک بیابان می‌رفت و گفت: روزی من در این بیابان، شترچرانی می‌کردم و امروز آمدم خلیفه مسلمین شدم.

من نمی‌دانم این عبارتی را که ایشان گفته، آیا خواسته از اسلام تمجید کند یا نقص اسلام را بیان کند؟ خواسته از خلیفه دوم تمجید کند یا نه؟ این عبارتی است که ما نمی‌فهمیم چه بوده است. إن شاء الله که خود ایشان متوجه بودند.

* * * * * * *

سوال:

آیا زنده شدن حبیب بن مظاهر و شهادت دوباره ایشان، صحت دارد؟

جواب:

این دروغ محض است. اما کسانی که در رکاب امام حسین (علیه السلام) شهید شدند و مؤمنین خالص، در رجعت، بر می‌گردند.

* * * * * * *

سوال:

درک و شناخت فلسفه تاریخ، آنقدر اهمیت دارد که آگاهی از تاریخ گذشته، به انسان توفیق بدهد که وضع کنونی خود را اصلاح دهد. آیا این آگاهی از گوشه‌های تاریخ گذشته، با شناخت اصول و دستورات دین اسلام با سفارشات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولادش با هم هماهنگی ندارد؟ آیا فرهنگ غدیر خم به این حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند:

هر کس امام زمان خودش را نشناسد و بمیرد، مردن او، مانند مردن دوران جاهلیت قبل از اسلام است.

بستگی ندارد؟ لطفا در این زمینه، توضیحاتی بفرمایید.

جواب:

اینها مکمّل یکدیگر هستند. این روایت در صحیح مسلم، ج6، ص22 از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند:

من مات و لیس فی عنقه بیعة، مات میتة جاهلیة.

هر کس بمیرد و بیعت امامی بر گردن او نباشد، مرگش مرگ جاهلی است.

آقای احمد بن حنبل هم در مسند، ج4، ص96 صراحت دارد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

من مات بغیر امام، مات میتة جاهلیة.

هر کسی که بدون امام بمیرد، مرگش مرگ جاهلی است.

یعنی تفسیر دیگری است از این آیه شریفه:

وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (سوره مائده/آیه67)

اگر ولایت حضرت علی (علیه السلام) اعلام نشود، رسالت تو ناتمام است.

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا (سوره مائده/آیه3)

با ولایت حضرت علی (علیه السلام)، دین اسلام کامل شد و دین بدون ولایت حضرت علی (علیه السلام)، دین ناقصی است. آن اسلامی که خداوند از آن راضی باشد و هر کس به برکت آن اسلام، می‌خواهد به بهشت برود و اعمالش قبول باشد، اسلامی است که ولایت امیر المومنین (علیه السلام) را داشته باشد.

* * * * * * *

سوال:

در رابطه با آیه ولایت، با توجه به حدیث امام رضا (علیه السلام) «به شرطها و شروطها»، معنی ولی بودن را در صحبت‌های امام رضا (علیه السلام) می‌شود فهمید. آیا اگر ما، حکم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول نکنیم و حکم آنهایی را که نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند در حالی‌که در حال رکوع هستند، آیا خداوند می‌تواند ولی ما باشد یا خیر؟

جواب:

این نکته، نکته ظریفی است و توحید، بدون ولایت اهل بیت (علیهم السلام)، نه در دنیا و نه در آخرت، ثمر بخش نخواهد بود.

* * * * * * *

سوال:

آیا شکل شمایل حضرت علی (علیه السلام) را می‌توانید تا اندازه‌ای توضیح بفرمایید.

جواب:

اگر این عزیزمان سواد خواندن عربی را دارد، می‌تواند به کتاب مقاتل الطالبیین برای آقای ابو الفرج اصفهانی از علمای بزرگ اهل‌سنت، ص16 مراجعه کند و در آنجا، در این مورد، مفصل صحبت کرده است.

و کان علیه السلام أسمر مربوعا و هو إلى القصر أقرب، عظیم البطن، دقیق الأصابع، غلیظ الذراعین، حمش الساقین، فی عینیه لین، عظیم اللحیة، أصلع ناتئ الجبهة، قال أبو الفرج: و صفته هذه وردت بها الروایات متفرقة فجمعتها.

حضرت علی (علیه السلام)، شخصی گندمگون، متوسط القامه بوده است، نه خیلی قد بلند و نه خیلی قد کوتاه بود. انگشتان مبارکش، خیلی ظریف بود. بازوان خیلی تنومند و ساق‌های درشتی داشت. نگاهش، مملوّ از محبت و مهر بود و محاسن بزرگی داشت. دو طرف پیشانی‌اش، کشیدگی داشت و ... . اینهایی که من گفتم، در روایات متعدد بوده و من جمع کردم.

* * * * * * *

سوال:

لطفا در مورد دین اهل حق، توضیحی بدهید. من هنوز با اینکه در اهل‌سنت 24 سالگی هستم، هنوز نمی‌دانم بر چه دینی هستم.

جواب:

بنده خودم مدتی در سال‌های 53 تا 55، در کرمانشاه بودم. در آنجا و در شهر صحنه، جلساتی داشتم. عزیزانی که از آن منطقه، تصویر بنده را می‌بینند، شاید یادشان بیاید. یکی از مسائل حادّی که در آنجا مطرح است، مسئله اهل حق است. البته اهل حق، دین نیستند، بلکه مذهبی هستند از صوفیه، با یک سری عقائد که غالب این عقائد، هیچ تطبیقی با اسلام و قرآن نمی‌کند. مثلا می‌گویند:

کسی که به مرحله‌ای از کمال برسد، نماز و روزه از او ساقط می‌شود.

مگر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیر المومنین (علیه السلام) کامل‌تر داریم؟ آیا آنها، لحظه‌ای از نماز و روزه جدا شدند؟ من از عزیزان تابع اهل حق، تقاضا می‌کنم که تحقیق و بررسی کنند و آنچه که برای ما و شما مهم است، قرآن است و در رابطه با احکام، صراحتا مطالبش را بیان کرده است و همچنین سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در منابع شیعه و اهل‌سنت آمده است. این حرف‌هایی که برخی از افراد می‌زنند که «اگر کسی به این مرحله از کمال رسید، نباید نماز بخواند و روزه بگیرد»، حرف‌های شیطانی است و با اسلام، سنخیتی ندارد.

* * * * * * *

سوال:

در جلسات قبل، استاد حسینی قزوینی فرمودند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دو عمامه داشت که در روز غدیر، یکی از آنها را بر سر حضرت علی (علیه السلام) قرار دادند و در کارهای حکومتی هم از آن عمامه دیگر استفاده می‌کردند. در این مورد توضیحی بدهید که آیا کارهای حکومتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با کارهای دیگر فرق می‌کرد؟

جواب:

بنده عرض می‌کنم که نه در دو هفته قبل و نه در دو سال قبل و نه در بیست سال قبل، یادم نمی‌آید که همچنین حرفی را زده باشم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دو عمامه داشته باشد و ... . البته این مطلب در روایات است و اگر خواسته باشند، این مطلب را بحث می‌کنیم. سهاب، اسم یکی از عمامه‌های نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و در روز غدیر خم، بر سر مبارک امیر المومنین (علیه السلام) قرار دادند و روایات متعددی در این زمینه، از شیعه و سنی داریم. قضیه تاجگذاری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر امیر المومنین (علیه السلام) که عمامه خودشان را بر سیر امیر المومنین (علیه السلام) قرار دادند، یک مسئلۀ ثابت شده است. مرحوم علامه امینی (ره) در الغدیر، ج1 این قضیه را مطرح کرده است.

* * * * * * *

سوال:

اخیرا در یک سایتی خوانده بودم و حتی شنیده بودم که وهابیت عربستان سعودی، قرآن‌هایی را با ترجمه دلخواه خودشان، چاپ کرده و در اختیار حجاج قرار می‌دادند و من اطلاع ندارم که این کار انجام شده است یا خیر. ولی اگر چنین باشد، آیا می‌توان به استناد ماجرای جنگ صفین که قرآن‌ها را بر نیزه کردند، می‌توان با این قرآن‌های چاپ وهابیت با ترجمه دلخواه، چنین برخوردی کرد؟

جواب:

بله، ما هم شنیده‌ایم که این قرآن چاپ شده است و ترجمه کرده‌اند و تمام آیاتی را که در مورد امیر المومنین (علیه السلام) است، در ترجمه‌اش تصرف کرده‌اند. در ترجمه برخی آیات، مطالبی را در فضائل خلفاء اضافه کرده‌اند. البته این مطلب، اختصاص به عربستان سعودی ندارد و در خود تهران هم این کار انجام شده است. حدود سه چهار سال قبل، یکی از مراجع بزرگوار تقلید به منزل ما آمدند و قرآنی را که در تهران چاپ شده بود، با خود آورده بودند. این قرآن را برخی از افراد مغرض، آیات مربوط به ولایت را وارونه ترجمه کرده بودند. به نظر من، خواندن این قرآن‌ها، خلاف شرع است و از بین بردن این قرآن‌ها، برای اینکه به دست دیگران نرسد، نه تنها جائز است، به نظر من واجب است. چون قرآنی که بر خلاف آنچه که نازل شده است، بخواهد ترجمه شود، نوعی تغییر در معنای قرآن و به انحراف کشاندن افراد است.

* * * * * * *

سوال:

در اصول کافی، ج2، 597 از هشام بن سالم روایت شده که ابا عبد الله (علیه السلام) فرموده‌اند:

همانا قرآنی که حضرت جبرئیل (علیه السلام) برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده بود، 17 هزار آیه بود.

در جای دیگری هم نوشته شده است:

ائمه (علیهم السلام) بدون اجازه خودشان نمی‌میرند.

و:

ائمه (علیهم السلام) از ران راست مادرشان متولد می‌شوند.

لطفا این موارد را جواب دهید.

جواب:

کسی که به شما آدرس داده، اشتباه آدرس داده است و در کافی، ج2، ص634، حدیث 27 این روایت آمده است:

إن القرآن الذی جاء به جبرئیل (علیه السلام) إلى محمد (صلى الله علیه و آله) سبعة عشر ألف آیة.

این قرآن، 17 هزار آیه داشته است.

البته عزیزان دقت داشته باشند که در حقیقت، همه شارحین کتاب کافی، صراحت دارند که این، غلط املائی بوده است و در اصل، «سبعة آلاف» بوده است و کلمه «عشر»، اشتباه چاپی است. در شرح اصول کافی ملا محمد صالح مازندرانی، ج11، ص87، «سبعة آلاف» آمده است، یعنی حدود 7 هزار آیه. مرحوم علامه مجلسی (ره) در مرآة العقول به این شکل آورده است. در چاپ قدیم کافی که بنده هم یک نسخه از آن را دارم که در سال 1305 قمری چاپ شده است، در آنجا هم «سبعة آلاف» آمده است. اینها غلط چاپی است. همانطوری که در صحیح بخاری و صحیح مسلم، غلط چاپی وجود داشته، در این کتاب هم بوده است و کسی معتقد نیست که قرآن، دارای 17 هزار آیه است.

در این زمینه حرف بسیار دارم، ولی اگر کسی به شرح اصول کافی مرحوم ملا صالح مازندرانی و یا جلد اول مقدمه مرآة العقول علامۀ عسگری مراجعه کند، در آنجا، مفصل در این مورد بحث شده است.

اما اینکه می‌گویند ائمه (علیهم السلام) با اجازه خودشان از دنیا می‌روند، این آقا به جای اینکه این حرف‌ها را بزند، برود صحیح بخاری و صحیح مسلم را بخواند که از ابوهریره نقل می‌کنند:

ارسل ملک الموت إلى موسى علیه السلام، فلما جاءه، صکّه، ففقأ عینه، فرجع إلى ربه، فقال: أرسلتنی إلى عبد لا یرید الموت، قال: فرد الله إلیه عینه.

وقتی عزرائیل (علیه السلام) آمد سراغ حضرت موسی (علیه السلام) برای گرفتن جان او، حضرت موسی (علیه السلام) آنچنان سیلی‌ای بر صورت عزرائیل (علیه السلام) زد که چشمش از حدقه بیرون زد. عزرائیل (علیه السلام) رفت نزد خداوند و شکایت کرد و خداوند هم چشمش را به او بازگرداند و چشم سالم شد.

صحیح بخاری، ج2، ص92 - صحیح مسلم، ج7، ص100

در برخی منابع هم اینگونه آمده است:

و لولا کرامته علیک لشققت علیه.

خدایا اگر می‌دانستم رابطه حضرت موسی (علیه السلام) با تو، خیلی گرم نیست، می‌فهماندم که سیلی زدن چگونه است و طوری سیلی می‌زدم که دلش خنک شود.

فتح الباری فی شرح صحیح البخاری لإبن حجر، ج6، ص316 - مسند احمد، ج2، ص533 - مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج2، ص578 - مجمع الزوائد للهیثمی، ج8، ص204

این مطلب را بزرگان اهل‌سنت در کتاب‌های خود آورده‌اند و نیازی نیست که اینطور مطالب را از کتاب‌های شیعه مطرح کند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »»»


http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=132
دکتر سید محمد حسینی قزوینی