مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با آیت ا... خامنه ای در مورد شخصیت شریعتی

- با توجه به اینکه شما با دکتر شریعتی سابقه صمیمیت و دوستی داشتید وبا او از نزدیک آشنا بودید آیا شما تمایل دارید در مورد چهره و شخصیت او با ما مصاحبه کنید ؟

بسم ا... الرحم الرحیم. بله ـ من حرفی ندارم که درباره شخصیت شریعتی و معرفی شخصی از جوانب انسانی که برای مدتهای مدیدی مرکز و محور گفتگوها و قیل و قالهای زیادی بوده ـ آشنائی های خودم را تا حدودی که در این فرصت میگنجد بیان کنم .به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور میکنند یک چهره همچنان مظلوم است ! و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست .یعنی از شگفتی های زمان و شاید از شگفتگیهای شریعتی این است که هم طرفدارانش و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست .مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک میکنندو این موجب میشود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند.بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمیکنم که این اشتباهات کوچک بود اما ادعا میکنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی میتوانیم نام بگذاریم چهره شریعتی از برجستگیها و زیبائیهائی هم برخوردار بود .پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگیهای او را نبینیم.من فراموش نمیکنم که در اوج مبارزات که می توان گفت که مراحل پایانی قال و قیلهای مربوط به شریعتی محسوب میشد امام ضمن صحبتی بدون اینکه نام از کسی ببرند اشاره ای کردند به وضع شریعتی و مخالفتهائی که در اطراف او هست نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات موثر بود.در آنجا امام بدون آنکه اسم شریعتی را بیاورند این جور بیان کرده بودند " کسی را که خدماتی کرده (چیزی نزدیک به این مضمون)به خاط چهار تا اشتباه در کتابهایش بکوبیم این صحیح نیست "این دقیقا نشان می داد موضع درست را در مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت شریعتی .مکن بود او اشتباهاتی بعضا در مسائی اصولی و بیانی تفکر اسلامی داشته باشد مثل توحید یا نبوت و یا مسائل دیگر ما این نباید موجب میشد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی بشناسیم .در او محسنات فراوانی هم وجود داشت که البته مجال نیست که الان من این محسنات را بگویم... این درباره مخالفان .

اما ظلم طرفداران دکتر به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود بلکه حتی کوبنده تر و شدیدتر هم بود.طرفداران او به جای آنکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند در مقابل مخالفان صف آرائی کردند و در اظهاراتی نسبت به شریعتی سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند .سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهی را از او نپذیرند .سعی کردند هرگونه اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از دکتر بیان کنند.در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلا متفکران اندیشه ی بنیانی و فلسفی اسلام .

خود این منش و موضع گیری کافی است که عکس العملها را در مقابل شریعتی شدیدتر و تندتر کند و مخالفان او را در مخالفت حریص تر کند.

بنابراین من امروز می بینم کسانی که به نام شریعتی و به عنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف میزنند کمک می کنند تا شریعتی را هر چه بیشتر منزوی کنند.متاسفانه به نام رساندن اندیشه های یا به نام

نشر آثار او یا به عنوان پی گیری خط و راه او فجایعی در کشور ما صورت میگیرد فراموش نکرده ایم که یک مشت قاتل و تروریست به نام " فرقانی "ها خودشان را دنباله رو خط شریعتی می دانستند .

آیا شریعتی به راستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیت عظیمی مثل شهید مطهری باشد ؟او که خود را همواره علاقمند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی می کرد . من خودم این مطلب را از او شنیدم.مخالفان را میشود با تبیین و توضیح روشن کرد . می شود با بیان برجستگیهای شریعتی اگر در میان مخالفان معاندی وجود دارد او را منزوی کرد.

اما این گونه موافقان را به هیچ وسیله ای نمی شود از جان شریعتی و از سر شریعتی دور کرد . بنابراین من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در این باره یک رفع ظلمی بکنم به مقتضای دوستی و برادری دیرینه ای که با او داشتم حتما ابائی ندارم .

عده ای معتقدند که معمولا شخصیتها از دور یا پس از مرگ مبالغه آمیز و افسانه ای جلوه میکنند .آیا به نظر شما در مورد شریعتی نیز میتوان این نظر را صادق دانست و آیا چهره او نیز دستخوش چنین آفتی دانست ؟

البته من تصدیق میکنم که بخشی از شخصیت شریعتی مبالغه آمیز وافسانه آمیز جلوه میکند.درمیان قشری از مردم ـ اما متقابلا بخشهای ناشناخته ای از شخصیت شریعتی هم که آنها به قدر آنچه بوده اند هم بروز نکردند و رویش امروز حساب نمی شود .مثل :. فرقانی ها .: هستند ـ دریک سطح دیگری کسانی که امروز در جنبه های سیاسی درمقابل یک قشر یا جریانی قرار گرفته اند و خودشان را به شریعتی منتسب می کنند از آن جمله هستند بعضی ازافراد نزدیک شریعتی - اینها درحقیقت از نام و از عنوان - از آبروی قیمتی شریعتی دارند سوءاستفاده میکنند برای مقاصد سیاسی واین طرفداری وجانبداری است که یقینا ضربه اش به شخصیت شریعتی کمتر از ضربه مخالفان شریعتی نیست وجود دارند .

شریعتی را ممکن است به عنوان یک فیلسوف یک متفکر بزرگ یک بنیانگذار جریان اندیشه مترقی اسلام - معرفی بکنند .اینها البته همانطوری که اشاره کردید مبالغه آمیز است .و چنین تعبیراتی باب مرحوم دکتر نیست .اما متقابلا شریعتی یک چهره دردمند پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود .

از جمله منادیانی بود که از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت وغفلت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماعی رنج می برد وکوشش می کرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر سازندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند .

این بُعد از شخصیت شریعتی آن چنان که باید وشاید شناخته نشده است .وروی این بخش وجود او تکیه نمی شود .می بینید که اگر از یک بُعد از سوی یک قشری از مردم مبالغه آمیز جلوه میکند باز بخش دیگری از شخصیت او وگوشه دیگر ازچهره او حتی ناشناخته وتاریک باقی مانده است .بنابراین می توانم درپاسخ شما بگویم بله ـ به صورت مشروط درمورد شریعتی هم این بیماری وجود داشته است اما نه به صورت کامل وقسمتهائی از شخصیت او آن چنان که باید حتی شناخته نشده است .

درباره رابطه عاطفی و فکری شریعتی با روحانیت و روحانیون نظرات گوناگون و متفاوت و بعضا مغرضانه ای عرضه شده است .آیا شما می توانید به عنوان یک روحانی که با دکتر دوست و دربسیاری موارد همفکر بوده حقیقت را در این مورد بیان کنید ؟

اول من یه خاطره ای برای شما نقل می کنم و بعد پاسخ شما را می دهم .

در سال ۱۳۳۹ در مشهد در یک مجمعی از طلاب و فضلای مشهد من درس تفسیر می گفتم .در این درس تفسیر یک روز راجه به روحانیت صحبت کردم و نظراتی را که در مورد بازسازی روحانیت یعنی جامعه روحانیت وجود داشت به صورت فرض و احتمال مطرح کردم گفتم چهار نظر وجود دارد :

یک :حذف روحانیت به کلی ـ یعنی اصلا روحانیتی نمی خواهیم .

دو : قبول روحانیت به همین شکلی که هست با همین نظام و سازمان کنونی قبولش کنیم و هیچ اصلاحی را در آن ندانیم .

سه : تبدیل به کلی یعنی اینها ! (روحانیت کنونی ) را برداریم یک روحانیت جدید بیاوریم به جای این روحانیت ـ با شرایط لازم و مقرری که برایش میپسندیم بنیانگذاری کنیم .

وچهارم : اصلاح همان چیزی که هست .

بحث کردم ـ روی مساله صحبت کردم البته طبیعی است که من آن سه نظر اول را رد می کردم و با ارائه دلیل و به نظر چهارم معتقد بودم .

همان اوقاتی بود که تازه زمزمه هائی علیه دکتر بلند شده بود و گفته می شد که دکتر شریعتی راجع به افکار شیعی کم عقیده است . یا بی عقیده است یا نسبت به روحانیت علاقه ای ندارد و ازاین قبیل تعبیرات . جلسه ای داشتیم همان روز با دکتر شریعتی ! من برای او نقل کردم که من در جلسه درسمان این مطلب را بیان کردم با علاقه فراوانی گوش می داد .برایش گفتم ـ گفتم بله یکی اینکه نفی روحانیت به کلی که گفت این غلط است ! دوم اثبات همین روحانیت موجود به کلی که هیچ تغییری در او وارد نکنیم .این هم که غلط است .سوم اینکه تبدیل کنیم روحانیت را باز به کلی یعنی این روحانیت را کلا برداریم یک روحانیت دیگر جای او بگذاریم با شرایط لازم .

تا این شق سوم را گفتم شریعتی ناگهان گفت :اوه ! اوه ! این از همه بدتر است !!.توجه می کنید گفت این از همه بدتر است .از همه خطرناکتر است از همه استعماری تر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود .گفت بله این نظر خوبی است .شریعتی برخلاف آنچه گفته می شود درباره او و هنوز هم عده ای خیال می کنند ـ نه فقط ضد روحانی نبود بلکه عمیقا مومن و معتقد به رسالت روحانیت بود و فرق بگذاریم بین روابط او با روحانیت ـ رابطه او با روحانیت همان چیزی است که گفتم . او می گفت روحانیت یک ضرورت است .اینها اعتقادات او بود .این از چیزهائی بود که جزء معارف قطعی شریعتی بود