ادامه سوالات...

*******************

ولایت فقیه درقرآن

15- ولایت فقیه مبنی بر کدام استدلال فقهی است؟ یعنی چرا بنده به عنوان یک مسلمان که قرآن را می شناسم و می دانم به طور مستقیم صحبتی از ولایت فقیه در آن نشده باید آنرا بپذیرم؟

پاسخ :

اولا: حضرتعالی که به عنوان یک مسلمان قرآن را می شناسید در کجای قرآن به طور مستقیم گفته شده است که نماز صبح دو رکعت است و نمازهای ظهر و عصر چهار رکعت، که آنها را اینگونه به جا می آورید؟ پس همان گونه که آن را پذیرفتید و عمل می کنید این را نیزبپذیرید.

ثانیا اینکه: اثبات ولایت فقهاء بر جامعه یک مسئله کلامی است و فقهی نیست؛ زیرا اثبات ولایت فقهاء دنباله اثبات ولایت ائمه می باشد. اثبات ولایت فقهاء را نیز بنده علاوه بر اینکه در سؤالهای شماره سه و یازده تا اندازه ای مورد بررسی قرار داده ام اما در اینجا به دنباله سؤال سه می گویم:

خط حاکمیت تشریعی خداوند را می توان به گونه زیرترسیم نمود:

الله

رسول

ائمه نایبان خاص پیامبر

فقهاء نایبان عام پیامبر

فقهاء نایبان خاص ائمه

فقهاء نایبان عام ائمه

  • ان الحکم الا لله...[32] اطیعوا الله...[33] انما ولیکم الله......[34]
  • النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم [35] ....و اطیعوا الرسول.... انما ولیکم الله و رسوله.... ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا[36]
  • ....و اولی الامر منکم حدیث جابر:هم خلفائی یا جابر ، وأئمة المسلمین ( من ) بعدی أولهم علی بن أبی طالب ، ثم الحسن والحسین.............. [37]
  • پیامبر: جانشینان من کسانی هستند که بعد ازمن راویان احادیث و سنت من می باشند[38]

  • سلمان، حذیفه، عمار، زراره، عبدالعظیم حسنی، عثمان بن سعید، محمدبن عثمان، حسین بن روح، علی بن محمد سیمری

  • امام زمان ع : در هر حادثه ای که پیش می آید به راویان احادیث (1)ما مراجعه داشته باشید
  • امام عسکری ع : از فقهاء(2) کسانی که صائن نفس(3)، حافظ دین(4) ، مخالف هوای نفس(5) و مطیع دستورات خداوند(6) می باشند پس بر توده مردم است که از آنها تبعیت داشته باشند. و این مشخصات فقط در برخی از فقهاء شیعه(7) وجود دارد.

  • امام صادق ع: بگردند و پیدا کنند فردی از میان خودتان ( شیعیان) که محقق در حلال و حرام ما(8) باشند و عارف به احکام ما(9) می باشند پس به حکم او راضی شوند بدرستی که من او را بر شما حاکم قرار دادم.
  • امام حسین ع: مجاری امور جامعه به دست عالمان الهی است که امین حلال و حرام خداوند(10) می باشند.[39]
  • امام علی ع : ....من از شما نسبت به عواقب امور آگاه تر( 11) می باشم[40] امام علی ع : کسی که به زمان آگاه باشد ( 12)از هجمه شبهات در امان است.[41]

همان گونه که در این نمودار مشخص است در راس خط حاکمیت تشریعی خداوند، الله قرار دارد که حکم و دستوروقانون را تعیین می کند ( به آیاتی که این حاکمیت را از طریق قرآن اثبات می کند اشاره شده است). بعد از خداوند نوبت به رسول می رسد که خداوند دستور می دهد که باید " سبیل " مورد نظر پیامبر اخذ و پیروی شود. زیرا "ولایت پیامبر از ولایت مومنین بر خودشان بالاتر است ".

پس از پیامبر اعظم دو دسته از نواب، ولایت بر جامعه را بر عهده می گیرند. یک دسته نایبان خاص پیامبر هستند که ائمه معصومین می باشند که پیامبر آنها را با اسم به مردم معرفی کرده است و این مسئله در حدیث جابر منعکس شده است، آنجا که جابربه پیامبرعرض می کند، در آیه شریفه " اطیعواالله و اطیعواالرسول..."، خدا را شناختیم، پیامبر را شناختیم، اولی الامر چه کسانی هستند؟ پیامبرمی فرمایند: آنها جانشینان من اند و امامان مسلمین بعد از من. اول آنها علی بن ابیطالب، بعد حسن و حسین، سپس علی بن حسین......و آخرین آنها که هم اسم و هم کنیه من است که در پس پرده غیبت قرار می گیرد.... مردم نیز از وجود او استفاده می کنند همان طور که وقتی خورشید در پس ابر قرار می گیرد و از وجود آن بهره می برند. پیامبر یک نواب عامی هم دارد که آنها فقهاء جامع الشرایطی هستند که پیامبر از آنها به عنوان " راویان احادیث " اسم برده است.

ائمه نیز دارای دو نوع نایب می باشند یکی نایبانی که آنها را با اسم به مردم معرفی کرده اند و آنها نایبان خاص ائمه می باشند و دیگری نایبان عام ائمه که با مشخصات به مردم معرفی شده اند و برای شناسائی چنین نایبانی حداقل دوازده خصوصیت را مطرح کرده اند.( که در نمودار فوق با شماره مشخص شده اند ).

اما این خط حاکمیت در جامعه بالفعل نمی شود مگرآنکه مردم دراعمال حاکمیت برسرنوشت خویش خط حاکمیت خود را به آن پیوند بزنند. به عبارت دیگر هرگاه مردم خط حاکمیتشان را به خط حاکمیت خداوند پیوند بزنند حکومت اسلامی از قوه به فعل در می آید ( مانند حکومت پیامبر در مدینه و یا حکومت حضرت علی ع در کوفه بعد از کشته شدن خلیفه سوم ) و هرگاه مردم در اعمال حاکیت بر سرنوشت خود خط حاکمیتشان را از خط حاکمیت خداوند جدا کنند حکومت اسلامی درجامعه بالقوه باقی می ماند( مانند حکومت پیامبر در مکه و حکومت امام علی ع در مدنیه).

************************

حدود اختیارات

16- ایا ولی فقیه می تواند انتخابات را حذف و خودش شخصا رییس جمهور انتخاب کند. یا می تواند مجلس خبرگان رهبری را منحل کند. آیا می تواند برای خود جانشین تعیین کند.

پاسخ :

قانون اساسی یک عهد و میثاق، پیمان و قرارداد میان مردم ورهبرالهی است که هر دو فوق قانون اساسی اند اما ملزم به رعایت مفاد مندرج درآن می باشند و حق یکطرفه نقض کردن آن را ندارند. قرآن در این زمینه می فرماید: " اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا " ( به عهد و پیمان خود وفادار باشید به درستی که درمورد عهد از شما سوال خواهد شد). امام علی ع در مهم ترین مقاطع تاریخی وقتی از او خواستند عهد کند که به کتاب خدا و سنت شیخین عمل کند عهد نکرد زیرا معتقد بود که " المسؤول حر حتی یعد " ( هرکس مورد درخواستی قرار می گیرد آزاد است مگر آنکه عهد کند ). امام علی ع در نامه به مالک اشتر می فرمایند: " اگر با دشمنت پیمانی را بستی به عهد خود وفادار باش زیرا مردم با همه اختلاف نظری که با هم دارند در مذموم شمردن عهد شکنی هم داستان می باشند ". البته الزام به رعایت قانون اساسی به معنای محدودیت " ولایت " در چارچوب قانون اساسی نیست. زیرا حاکم اسلامی، درپرتو آن ولایتی که از جانب امام معصوم ع دارد، درضرورت ها می تواند وحق ایجاد آنچه که در قانون اساسی قید نشده است را دارد ومی تواند آنچه از طرف مردم و نمایندگان آنها پیشنهاد می شود را، اگر بر خلاف مصالح اسلام و مسلمین می داند، نپذیرد. اما هرگاه عهد کرد، عهد شکنی جایز نیست.

در مورد انتخاب رئیس جمهور، هرگونه تغییر و تجدید نظر در مورد مجلس خبرگان وتعیین رهبر بعدی چون در قانون اساسی روال وجود دارد بنابراین ولی فقیه نمی تواند بر خلاف عهد نامه عمل نماید؛ پس اگر خواست یکی از این موارد را تغییر دهد باید شورای بازنگری قانون اساسی را تشکیل دهد، اگر آنها تغییرات مورد درخواست او را تصویب کردند باید به رفراندوم عمومی نیز بگذارد.

البته در مورد تعیین رهبربعدی می تواند به مجلس خبرگان پیشنهاد بدهد، همان گونه که امام عزل آقای منتظری را به مجلس خبرگان پیشنهاد دادند و صالح بودن " آیه الله خامنه ای " را نیز به صورت پیشنهاد مطرح کردند.

**************************

گستره ولایت

سؤال 17- آیا ولایت مقام معظم رهبری فقط بر ایرانیان است یا شامل مسلمانان دیگر کشورها نیز میشود؟

پاسخ :

ولایت مقام معظم رهبری درایران بالفعل است وبردیگر مسلمانان بالقوه است. اما ساکنان هر منطقه ای که مایل باشند خود را تحت ولایت امرایشان قراردهند با یک عقد قرار داد طرفینی، نوشته شده یا نا نوشته، ولایت ایشان بر آنها نیز بالفعل خواهد شد. البته ایشان غیر از ایران اکنون ولایت حداقل دو منطقه دیگررا برعهده دارند.

**********************

ریشه لزوم ولایت فقیه

سؤال18- اولا ریشه این که ما میگیم ولایت فقیه لازمه چیه؟ لطفا دقیق باید. یه سری آیات مثل اولی امر رو تنفسر المیزان رد کردند. میخوام منابع قرانی و سنت رو بدونم که از چه جهتی حکومت اسلامی حتما باید ولی فقیه داشته باشه مثلا چرا با رییس جمهور تنها حکومت اسلامی نمیشه؟ دوم شرایط چیست؟ تمام شرایط که فردی به عنوان ولی فقیه انتخاب شود رو بگویید. و آیا اگر فردی مناسب تر از رهبر فعلی باد در قید حیاط رهبر باید از روی عدالت ولایت را به ایشا واگذارد یا باید از نظر مجلس خبرگان تبعیت کند؟

پاسخ :

الف: ریشه لزوم ولایت فقیه باز می گردد به " وجوب اعتقاد به حکومت اسلامی در عصرغیبت ". این وجوب را با استدلال زیرثابت می کنیم:

1 - جامعه انسانی بدون حکومت نمی تواند به حیات تکاملی خود ادامه دهد. ارسطو معتقد است که جامعه بدون حکومت، یا جامعه خدایان است یا جامعه جانوران وحشی. امام علی ع هم معتقدند که قانون بدون وجود حاکم و حکومت قابلیت پیاده شدن را ندارد آنجا که می فرمایند: " مردم ناچار از داشتن حکومت می باشند نیک کردار باشد یا بد کردار "( لابد للناس من امیر بر او فاجر).

2 - هر حکومتی قانونی دارد، که مردم تحت حاکمیت آن باید از آن تبعیت داشته باشند.

3 - خداوند تبعیت اختیاری از قانون غیر الهی را ممنوع نموده است؛ آنجا که درسوره مائده می فرماید: کسی که به ما انزل الله حکم نمی کند او فاسق است " یا " کسی که به ما انزل الله حکم نمی کند او کافر است " یا " کسی که به ما انزل الله حکم نمی کند او ظالم است ". و درسوره هود ( آیه 113) می فرماید: " هیچ گرایشی به ظالم نداشته باشید زیرا آتش شما را در بر خواهد گرفت ". پیامبر نیزمی فرمایند: " کسی که مخلوقی را اطاعت کند که اطاعتش اطاعت خدا نیست به تحقیق کافر شده است ".

4- بر این اساس کسی حق ندارد بگوید که من حکومت لیبرالیستی یا کمونیستی ویا سلطنتی را بر حکومت اسلامی ترجیح می دهم زیرا باید قانون آن را اختیارا بپذیرد که این جایز نیست.

5- پس باید حکومت اسلامی که حکومت مبتنی بر ما انزل الله است را بپذیرد وفقط به آن اعتقاد داشته باشد.

ب: در پاسخ به سؤالهای شماره 12و 15 نیز ثابت کردیم که درعصرغیبت این فقیه است که از جانب امام معصوم ع حق دارد بر جامعه حاکم باشد و درپاسخ سؤال یک نیز ثابت کردیم که ولایتهای امام معصوم ع فقط به فقهاء جامع الشرایط منتقل می شود نه هرفردی که مردم به عنوان رئیس جمهورانتخاب کنند.

ج: تفسیرآیه مربوط به اولی الامر نیز در همان پاسخ سؤال شماره 15 به آن اشاره شد که تفسیر اولی الامر به ائمه معصومین تفسیر قریب به اتفاق مفسرین شیعه است.

د: کسی که قائم مقام امام معصوم ع برای اداره جامعه می باشد نیزباید حداقل دوازده شرط داشته باشد که در سؤال 15 به آنها پرداخته شده است. این دوازده شرط عبارتند از: 1- راوی حدیث 2- فقیه 3- نگهدارنده نفس(عادل) 4- حافظ دین 5- مخالف هوای نفس 6- مطیع دستورات خداوند 7- شیعه 8- محقق در حلال و حرام خداوند 9- عارف به احکام ائمه 10- امین حلال و حرام خداوند 11- مدیر 12- مدبر

ه: بر اساس روایاتی که از امام علی ع به دست ما رسیده است، اگر فقیه حاکم متوجه شود فردی درهمه این شرایط از خودش برتراست واجب است ازاو دعوت نماید تا به جای او ولایت بر جامعه را برعهده بگیرد واگر او بپذیرد با متقاعد کردن اعضاء مجلس خبرگان ولایت را به او منتقل نماید. البته اگر اعضاء مجلس خبرگان نیز همین آگاهی را پیدا نمایند بر آنها هم انتخاب او واجب می شود. یک روایت این است :

" کسی که کاری از مسلمین را برعهده بگیرد و می داند که در میان مسلمانان فرد مناسب تری برای تصدی آن کاروجود دارد که به کتاب خدا و سنت پیامبر داناتر است، به درستی که به خدا و رسول وهمه مسلمانان خیانت کرده است( علامه امینی، الغدیر، ج8، بیروت، 1403، ص291).

و: بنده به عنوان یک متخصص، تا کنون هرچه گشته ام مناسب تر از مقام معظم رهبری کسی را نیافته ام ( به همین خاطربارها به روح امام خمینی به خاطر روشن بینی وپیشنهاد ایشان به مجلس خبرگان رحمت فرستاده ام )، آیا شما یافته اید؟

*********************

نطریه یا قطعیت؟

سؤال 19- همیشه ولایت فقیه به عنوان یک نظریه مطرح بوده و نه بعنوان یک قطعیت. چگونه است که امکان بحث و گفتگو در مورد این نظریه چندین سال است در سطح خبرگان جامعه و صاحب نظران کم رنگ شده؟ چون مخالفانی نیز دارد.

پاسخ :

در ست است که یکی از معانی نظریه " حدس " است، اما بر اساس تحقیق " فرهنگ معین " و " دهخدا " معنای دیگر نظریه، " عقیده " می باشد و بنا بر نظردهخدا اگرنظریه ترجمه " تئوری " باشد، به معنای "عقیده منظم " نیز به کار برده می شود؛ که نزد بیشترپژوهشگران ایرانی نظریه به همین معنا به کار برده می شود، اگر چه به معنای "فرضیه ثابت شده " هم هست.

بر این اساس اگر نظریه ولایت فقیه را عقیده به ولایت فقیه بدانیم این عقیده می تواند ظنی یا قطعی باشد. از منظر امام خمینی ولایت فقیه یک نظریه بدیهی است که خیلی نیاز به استدلال ندارد:

ولایت فقیه از موضوعاتى است که تصور آنها موجب تصدیق مى‏شود، و چندان به برهان احتیاج ندارد. به این معنى که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتى اجمالًا دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بى‏درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضرورى و بدیهى خواهد شناخت ( ولایت فقیه،ص 9 )

اما اینکه در سطح خبرگان چرا کم رنگ شده، به خاطر این است که احساس می کنند در این مورد به اندازه کافی صحبت کرده و کتاب نوشته اند. البته صدا و سیما در این مسئله مقصراست و وظیفه دارد که بیشترازاینها به این بحث بپردازد.

***********************

عدم پایبندی آقای منتظری

20- چرا آقای منتظری که کتابی با موضوع ولایت فقیه دارد خود به اندیشه اش پایبند نسیت؟

پاسخ :

اگر این سؤال را از امام خمینی کرده بودید امام این گونه پاسخ می دادند:

گاهى وقتها گوینده در عین حالى که خوب مى‏گوید، در عین حالى که خوب مى‏نویسد، کتاب توحید هم مى‏نویسد، کتاب اخلاق هم مى‏نویسد، لکن همان نوشتن است و گفتن است و عرضه داشتن است، خودش از آن بیخبر است. بسیار مسائل است که گویندگان هر جا باید باشند مى‏گویند، مسائل را طرح مى‏کنند و خیلى هم خوب طرح مى‏کنند. و خیلى هم خوب عرضه مى‏کنند و دعوت خوب مى‏کنند و موعظه خوب مى‏کنند. لکن از باب اینکه خودشان ساخته نشده‏اند، مى‏گویند و خودشان بیخبرند. چه بسا اشخاصى که کتاب اخلاق مى‏نویسند و بسیار هم خوب مى‏نویسند، و خودشان متَّصف به اخلاق حسنه نیستند. و چه بسا اشخاصى که توحید را خوب تدریس مى‏کنند و خوب القا مى‏کنند و خودشان بیخبرند. گوینده اگر خودش بیخبر شد، تأثیر در کلامش هم کم خواهد شد. گاهى یک انسانى در گفتار بسیار خوب است و بسیار جمیل صحبت مى‏کند. در نوشتن هم بسیار خوب چیز مى‏نویسد و خوب القا مى‏کند، لکن خودِ نویسنده و خودِ گوینده و خودِ موعظه‏کننده را وقتى انسان مى‏بیند، مى‏بیند عملش آن طور نیست‏.

گرچه گفته شده است که: انْظُرْ الى‏ ما قالْ وَ لا تَنْظُرْ الى‏ مَنْ قالَ نگاه کن به آن چیزى که گفته مى‏شود، نه به آن شخصى که آن چیز را مى‏گوید. و حکمت را باید اخذ کرد و لو از یک مشرک، لکن در عین حال که این مطلب صحیح است، این مطلب هم باید مورد توجه واقع بشود که وقتى «ما قال» را؛ آن چیزى که گفته مى‏شود شنیدیم، یک نظرى هم به «مَنْ قال» بکنیم. ببینیم که خودش چکاره است. ( صحیفه امام، ج‏13، ص 398 )

**********************

حذف ولایت فقیه

21 - بنده می خواستم بدانم اگر اکثریت مردم خواهان تغیر قانون اساسی باشند وحذف ولایت فقیه آیا این کار در ساختار جمهوری اسلامی شدنی است؟منظور بنده این است که آیا این درست است که درمورد تغییر قانون اساسی وبویژه بند مربوط به ولایت فقیه خواست مردم هیچ نقشی دراد وآنها چه بخواهند چه نخواهند این بند غیرقابل تغییر است؟

پاسخ :

در ساختار همه دمکراسیها قانون اساسی ای وجود دارد که قسمتهائی از آنها قابل تغییر، قابل بازنگری و یا تجدید نظر است و قسمتی از آنها غیر قابل تغییر است. مثلا در دمکراسی لیبرال نمی توان با رای اکثریت اصل "جدائی سیاست از دین " را تغییر داد ویا آزادی و مشارکت مردم را تعطیل کرد. در هیچ حکومتی اصل حکومت با رای اکثریت قابل تغییر نیست.

در ساختار جمهوری اسلامی نیزامکان تغییر 95 تا 97 درصد از قوانین موجود در قانون اساسی وجود دارد اما 3 تا 5 در صد آن غیر قابل تغییر است. بنابراین همان گونه که نمی توان جمهوریت را با رای اکثریت تغییر داد و یا تعطیل کرد اصل ولایت فقیه را نیز نمی توان با رای اکثریت تعطیل نمود زیرا یکی از موارد غیر قابل تغییراست.

******************

دخالت در سیاست

22 - چرا جایگاه ارزشمند حقوقی ولایت در تفکر شیعی تبدیل به یک جایگاه رسمی و توجیه گر، آنهم در قامت یک فرد حقیقی (هرچند فرد ارزشمندی مانند آیت ال.. خامنه ای) شده است؟ این امر باعث ایجاد هجمه ی وسیع دشمنان ایشان از یک طرف، بی مسوولیتی و توجیه گری طرفداران اخباری ایشان از سوی دیگر و همچنین بسته ماندن زبان انتقاد دلسوزان شده است که این بزرگترین ظلم به جایگاه ولایت شیعی حق طلب است که همیشه خود اولین منتقد بی عدالتی ها بوده است.

پاسخ :

در سوال ابهام زیادی وجود دارد. به هرحال پیامبرو امام علی ع نیزبه خاطردخالت در سیاست مورد هجوم تبلیغاتی و حتی ترور از طرف دشمنانشان بودند. اصلا دنیای سیاست دنیای دشمن تراشی و دشمن سازی است. اما وارد شدن در سیاست هم واجب شرعی است؛ هم بر پیامبر واجب بوده است و هم بر ائمه وفقهاء؛ هر چند دشمنانشان زیاد بشوند.

در پاسخ سوال شماره یک نیز گفتم که این یکی از حقوق مردم است که، بر فقیه حاکم نظارت داشته باشند و حتی از او انتقاد نمایند و فقیه حاکم نیز حق ندارد خود را بالاتر از نقد و نصیحت و امر و نهی بداند.

البته در اجتماع ما هستند جوانهائی که نمی توانند انتقاد به رهبری را تحمل نمایند. چنین حالتی را باید به حساب جوانی آنها گذاشت. البته اگر بگوئید مسن ترهائی نیز هستند که چنین حالتی را دارند باید بگویم که آنها از تجربیات زندگی خود متاسفانه به خوبی بهره برداری نمی کنند.

اما شما تکلیفتان را انجام دهید؛ البته با رعایت ضوابط اسلامی و شرایط امر به معروف و نهی از منکر، به ویژه علم به احکام شرعی و علم کافی و وافی به موضوعات و نهایتا با استفاده از اصل " اهم و مهم ".

البته در مقابل هم افرادی هستند که بدون کسب آگاهیهای لازم به مقام معظم رهبری و همه ارکان حکومتی نقد وارد می کنند که این افراد به دو دسته تقسیم می شوند یک دسته کسانی هستند که به هر دلیلی با نظام جمهوری اسلامی سرسازگاری ندارند که جمهوری اسلامی این افراد را نمی تواند با هیچ چیزی قانع کند. دسته دوم کسانی هستند که تا یک نارسائی به دید یا ذهنشان رسید بدون مطالعه می خواهند انتقاد نمایند که این کار صحیح نیست.

*********************

اثبات ولایت

23 - تا آنجا که من متوجه شدم ولایت فقیه یک نظریه پردازی بر اساس ارجاع به چند منبع روایت و حدیث است که به این موضوع مستقیماً هیچ اشاره‌ای ندارند، در ضمن اصول آن نیز به شیعه باز میگردد و لاجرم شامل مواردی است که بعد از پیغمبر اتفاق افتاده و مورد توافق اکثر مسلمین نیست، بنابرین می‌توان بر اساس همین روش علمی‌ و فقهی نظریات دیگری در رد یا صورتهای دیگر زندگی‌ در جامعه مسلمانن آورد چنان که بسیاری از مراجع این نظریات را دارند. سوال من این است که آیا لازمه یا اجبار به اعتقاد به این اصل در این نوع حکومت عملی‌ شرعی است یا فقط جایگاه قانونی دارد؟

پاسخ :

اثبات ولایت علی بن ابیطالب ع نیزنزد ما شیعیان، بر اساس ارجاع به چند حدیث و روایت است که از نظر برخی ازمسلمانان به آن اشاره مستقیم نشده است ( در صورتی که ما شیعیان معتقدیم که اشاره مستقیم شده است).

غصب این ولایت و بالفعل شدنش نیز بعد از پیامبرص بوده است که مورد توافق اکثر مسلمین نیز نبوده است. مثلا برادران اهل سنت اکثرا معتقدند که کسی که حتی با قوه نظامی بر سر کار بیاید او خلیفه رسول خداست. آیا عقل سلیم شما این طرز زندگی را می پذیرد؟! پس همان گونه که بر اثبات حقانیت امام علی ع استدلال می کنید بر اثبات ولایت فقهاء نیز استدلال کنید.

در مورد مراجع وفقهاء اما، بر اساس مطالبی که در پاسخ سؤال شماره یک خدمت دوستان عرض شد هیچ یک از فقهاء طول تاریخ تشیع را نمی توانید پیدا کنید که " ولایت فقیه " را قبول نداشته باشد، زیرا حداقل پنج ولایت از ولایتهای امام معصوم ع را نمی تواند برای فقهاء قبول نداشته باشد مانند: ولایت درفتوا، ولایت درتعیین موضوعات، ولایت درقضاء، ولایت درامور حسبیه و ولایت در اذن و نظارت. اما چیزی که میان فقهاء و مراجع اختلافی است مطلقه و مقیده بودن ولایت است.

امام خمینی معتقدند کسی که ولایت مطلقه را قبول نداشته باشد توانائی اداره جامعه را ندارد چون باید در اموال مردم دخل و تصرف کند و این جز در پرتو پذیرفته شدن ولایت تصرف دراموال و نفوس امکان پذیر نمی باشد.

بر این اساس چون مسئله مطلقه یا مقیده بودن ولایت فقهاء اختلافی است مراجع عظام و فقهاء و پیروان آنها که معتقد به ولایت مقیده می باشند در این مسئله حق اعتراض و معارضه با فقیهی که به ولایت مطلقه معتقد است و آن را بر جامعه حاکمیت می بخشد، را ندارند.

جهت اطلاع دوستان هم عرض می کنم که اینجانب در کتاب " درآمدی بر تحولات نظریه دولت در اسلام " [چاپ پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی ] اثبات کرده ام که بیشترفقهاء مطرح طول تاریخ تشیع به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد داشته اند. به آن متن مراجعه داشته باشید.

اما درمورد اعتقاد شرعی به ولایت فقیه، با توجه به این که ائمه معصومین فقیه را در جامعه جانشین خود قرار داده اند و فرموده اند فقط از دستورات او باید پیروی داشته باشید، بجز حکومت فقیه، شرعا حق اعتقاد به حکومت دیگری را نداریم. به دو دلیل زیر:

1- خداوند در قرآن فرموده است : " هیچ گرایشی به ظالم نداشته باشید "( هود/ 113) [ چه رسد به این که اعتقاد داشته باشید ]؛ و یکی از ظالمها "کسی است که به ما انزل الله حکم نمی کند " ( مائده / 45)

2- امام صادق ع فرمودند : " هنگامی که فقیهی براساس دستورات ما حکم کرد واز او پذیرفته نشد و حکمش رد شد، این تحقیر حکم خدا و رد حکم ما است و رد ما رد خدا است واین در حد شرک به خدا است "(إذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فإنما بحکم الله قد استخف وعلینا رد والراد علینا الراد على الله وهو على حد الشرک بالله) . ( الکافی - الشیخ الکلینی - ج 7 - ص 412 ).

*****************